ღ♥♀♀♥ღღخانومیღ♥♀♀♥ღ
وقتي دلم به درد مياد و کسي نيست به حرفهايم گوش کند،
وقتي تمام غمهاي عالم در دلم نشسته است،
وقتي احساس مي کنم دردمند ترين انسان عالمم...
وقتي تمام عزيزانم با من غريبه مي شوند...
و کسي نيست که حرمت اشکهاي نيمه شبم را حفظ کند...
وقتي تمام عالم را قفس مي بينم...
بي اختيار از کنار آنهايي که دوسشان دارم.. بي تفاوت مي گذرم

تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ...
تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ...
تنهايي را دوست دام زيرا تجربه كردم ...
تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست....
تنهايي را دوست دارم زيرا....
در كلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار كشيدنم را پنهان خواهم كرد

دیگه حتی به عشق و دوست داشتن توی قصه ها هم اعتقاد ندارم

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.


اینو تو فیس بوک دیدم واقعا حالم گرفته شد عکسش ناقص سیو شده کاملشو میذارم براتون

پسره به دختری که باهاش دوست بود میگه :
امروز وقت داری بیای خونمون؟
دختره : مامانم نمیذاره
پسره : بگو میخوام برم استخر...
دختره اومد خونه دوست پسرش
پسره : تو که اومدی استخر مثلا باید موهات خیس باشن،برو تو حموم م
وهاتو خیس کن!
وقتی دختره میره حموم،پسره به دوستاش زنگ میزنه...
پسره و دوستاش یکی یکی...
این آخری که رفت حموم ، نه یک ساعت نه دو ساعت ، موند تو حموم...
دیدن این دیر کرد ، رفتن حمومو یهو دیدن دختره و پسره رگ دستشونو باهم زدند و گوشه حموم افتادن و روی دیوار حموم نوشته :
نامردا خواهرم بود...

...ای کاش هیچوقت بهش نمیگفتم دوست دارم...
...شاید الان ماله من بود...


خیلی شیرینه وقتی تو مسج بازی های شبانه خوابت میبره
صبح بلند میشی میبینی مسیج اومده:قربون عشقم برم که خوابش
برده

به امدنت نیازی نیس
وقتی نیمه ی شکسته ی قلبم در وجودم هس
تو چرا بیایی
وقتی خود میتوانم خودم را در اغوش بگیرم
تو چرابیایی
وقتی دستان خودم برای پاک کردن اشکهایم هس
تو چرا..
تویی که روزی خواهی رف چرا بیایی؟


خــــــــــدایا
خواستم بگویم تــنهایم
اما...
نـــــــــــگاه خندانت، مرا شــرمگین کرد
چه کسی بـــــــــــــــهتر از تو ... ولی عجیب دلتنگم

انکه دستش را امروز اینقدر محکم گرفته ای
دیروز عاشق من بود
دستانت را خسته نکن محکم یا آرام
فردا تو هم تنهایی
